اوج معجزات رستاخیزمسیح
در سکوت وتیرگی شب شبحی بجلو خم شد.ناله های تضرح آمیزاز لبان او جاری بود
دستها یش را درنهایت شدت بهم قفل کرده بود، عرق و حتی خون از بدنش جاری بود
ساعتهادر آنجا زانوزده بود.بالاخره مرد از جایش برخاست با آرامش واستواروبا قدمهای
مطمئن بسوی رفقایش روان شد.ناگهان صدای پا وغریو گفتگو سکوت شب را درهم
شکست ،دسته ای سرباز،درحالیکه فریاد می زدند واسلحه های خود را تکان میدادند،
در تاریکی شب ظاهر گشتند.آن مرد به آرامی بجلو گام برداشت تا آنها را ملاقات کند
این مرد عیسی مسیح بود।وقایع آن شب بعنوان سو ٍء استفاده ازقانون درسراسر تاریخ منعکس گشته است ازمضحکه ای که محل محاکمه او بود،به محل اعدام برده شد।
او، مردی که قاضی هیچ تقصیری برایش نیافت- مانند یک جانی محکوم بمرگ شد
عیسی درحالیکه درمیان دو دزد برصلیب آویزان بود ومورد تمسخرجمعیت قرار گرفته
وتقریباً همه پیروان وحشت زده او راترکش کرده بودند از هر انسان دیگری بیشتر رنج
کشید
مأمور ورزیده اعدام هنگامی که بعداً بسراوگذر نمود مشاهده کرد که عیسی فوراً مرده
وبهمین دلیل رسم معمولی شکستن پاهای محکوم رابجا نیاورد بلکه درعوض پهلوی
عیسی را با نیزه ای شکافت.مردی که ادعای خدائی کرده بود،مرد.جسد او را دوستانش
برداشتند وگریه کنان در قبر زیبائی قراردادند.که گوی هنوز از قدرت مردی که مصلوب
کرده بودند واهمه داشتند، گروهی سرباز محافظ درکنار قبر به پاس گماردند.قدرت این مرد
باید خورد شود. صبح زود روز یکشنبه دوستان غمگین عیسی برای تجلیل دوست محبوبشان
بسوی مقبره روان شدند،آنچه دیدند باعث حیرت بهت آنها شد. سنگ عظیم از مدخل مقبره
بکناری رفته ومقبره خالی بود!در داخل مقبره کفن وجود داشت ولی خود بدن آنجا نبود!
بعداًپیروانش او را دیدند اول مریم بعد دیگران وبلا خره حتی پانصد نفر از مردم در یک
زمان.آنهانمی توانستند باور کنند که خود عیسی است.چگونه یک انسان میتوانست از مرگ
برخیزد؟ ولی بعداًمتقاعد شدند که اوحقیقتاً عیسی بود.این مردان چنان با قدرت وفداکاری
نسبت به مسیح پر شدند که پیام اورا درسراسر دنیا منتشر ساختند.این واقعه را نباید نا چیز
شمرد.زیرا پایۀ مسیحیت برروی همین واقعه قرار دارد.آمین
در سکوت وتیرگی شب شبحی بجلو خم شد.ناله های تضرح آمیزاز لبان او جاری بود
دستها یش را درنهایت شدت بهم قفل کرده بود، عرق و حتی خون از بدنش جاری بود
ساعتهادر آنجا زانوزده بود.بالاخره مرد از جایش برخاست با آرامش واستواروبا قدمهای
مطمئن بسوی رفقایش روان شد.ناگهان صدای پا وغریو گفتگو سکوت شب را درهم
شکست ،دسته ای سرباز،درحالیکه فریاد می زدند واسلحه های خود را تکان میدادند،
در تاریکی شب ظاهر گشتند.آن مرد به آرامی بجلو گام برداشت تا آنها را ملاقات کند
این مرد عیسی مسیح بود।وقایع آن شب بعنوان سو ٍء استفاده ازقانون درسراسر تاریخ منعکس گشته است ازمضحکه ای که محل محاکمه او بود،به محل اعدام برده شد।
او، مردی که قاضی هیچ تقصیری برایش نیافت- مانند یک جانی محکوم بمرگ شد
عیسی درحالیکه درمیان دو دزد برصلیب آویزان بود ومورد تمسخرجمعیت قرار گرفته
وتقریباً همه پیروان وحشت زده او راترکش کرده بودند از هر انسان دیگری بیشتر رنج
کشید
مأمور ورزیده اعدام هنگامی که بعداً بسراوگذر نمود مشاهده کرد که عیسی فوراً مرده
وبهمین دلیل رسم معمولی شکستن پاهای محکوم رابجا نیاورد بلکه درعوض پهلوی
عیسی را با نیزه ای شکافت.مردی که ادعای خدائی کرده بود،مرد.جسد او را دوستانش
برداشتند وگریه کنان در قبر زیبائی قراردادند.که گوی هنوز از قدرت مردی که مصلوب
کرده بودند واهمه داشتند، گروهی سرباز محافظ درکنار قبر به پاس گماردند.قدرت این مرد
باید خورد شود. صبح زود روز یکشنبه دوستان غمگین عیسی برای تجلیل دوست محبوبشان
بسوی مقبره روان شدند،آنچه دیدند باعث حیرت بهت آنها شد. سنگ عظیم از مدخل مقبره
بکناری رفته ومقبره خالی بود!در داخل مقبره کفن وجود داشت ولی خود بدن آنجا نبود!
بعداًپیروانش او را دیدند اول مریم بعد دیگران وبلا خره حتی پانصد نفر از مردم در یک
زمان.آنهانمی توانستند باور کنند که خود عیسی است.چگونه یک انسان میتوانست از مرگ
برخیزد؟ ولی بعداًمتقاعد شدند که اوحقیقتاً عیسی بود.این مردان چنان با قدرت وفداکاری
نسبت به مسیح پر شدند که پیام اورا درسراسر دنیا منتشر ساختند.این واقعه را نباید نا چیز
شمرد.زیرا پایۀ مسیحیت برروی همین واقعه قرار دارد.آمین
